ببخشین اگه چند روزی نبودم و سایت آپ نمیشد... این چند روز حالم خیلی بد بود امیدوارم بازم بتونم سایت رو به بالاترین حد کیفیت خودش برسونم... با تشکر از شما همراهان همیشگی
خلاصـهرمــــان: رمانی مختلط از آرتان و ترسا ، نیما و طرلان ) قرار نبود 2 ( توسکا و آرشاویر ، احسان و طناز ) توسکا 2 ( آراد و ویولت ) جدال پر تمنا 2 ( ... همه شخصیت ها با هم روزای بارونی رو می سازن ... روزای بارونی ... روزایی که برای هر کسی که ذره ای احساس داشته باشه همراه با لذته ... گاهی می تونه برای همون افراد سرشار از درد باشه ... درد نبودن کسی که یه روزی بوده ... یا درد تنهایی و نبودن هیچکس! روزایی که هر کسی توی هر ادبیاتی ازش به عنوان غم استفاده می کنه و تنهایی ... همه می گن ابرا کنار می رن و خورشید یه روز در می یاد ... شاید باید به این رمان هم همینطور نگاه کرد ... روزای بارونی ... بازی سرنوشته ... امتحان پس دادن بنده هاست ... خدا عاشقا رو دوست داره و گاهی تصمیم می گیره ببینه چند مرده حلاجن ... وقتی قراره عاشقا ترفیع بگیرن باید از یه امتحان سخت عبور کنن ... یا اونقدر عاشقن که از این امتحان سر بلند می یان بیرون و می رن مرحله بعد ... یعنی عاشق تر می شن ... و پیش خدا عزیز تر ... یا اینکه ... سقوط می کنن! عشق رو رها می کنن و تنهایی رو انتخاب می کنن ... اون مجازاتیه که خدا براشون در نظر گرفته ... این رمان می خواد به همه عاشقا بگه ، صبور باشین ، طاقت داشته باشین ، به هم فرصت بدین ، با هم باشین! اینجوری از اون امتحان سر بلند بیرون می یاین ... وگرنه سزاتون سقوطه!. توضیح نویسنده: رمان از زبون سوم شخصه ... اینبار راوی همه چی رو نقل می کنه ! برای اولین بار دارم اینجوری می نویسم ... خدا کنه از عهده اش بر بیام ... موضوعش عشقی اجتماعیه ...